این کتاب واقعاً به عنوان یکی از آثار برجسته در حوزه مدیریت و ارزیابی ریسک شناخته می‌شود. نگاه طالب به نقش تصادف و شانس در زندگی و بازارها و رویکردهای متفاوتی که ارائه می‌دهد، بسیار جذاب است. از طریق استفاده از سبک آرام و شخصی خود، طالب می‌تواند مفاهیم پیچیده را به طور قابل فهمی برای خوانندگان عمومی توضیح دهد. او آموزش می‌دهد که چگونه در تصمیم‌گیری‌های خود به عوامل تصادفی توجه کنیم و چگونه بتوانیم با استفاده از مهارت‌های مناسب، خطاهایی که ناشی از اشتباه در تفسیر شانس و رویدادهای تصادفی هستند، را کاهش دهیم.
این کتاب برای سرمایه‌گذاران و افرادی که به موضوعات مرتبط با ریسک و تصادفات علاقه‌مند هستند، بسیار مفید و پربار باشد. کسانی که در سال 1994 این کتاب را خوانده‌اند و هنوز هم آن را توصیه می‌کنند، این نشان می‌دهد که محتوا و ایده‌های طالب همچنان قابل ارزیابی و کاربردی هستند و تأثیرگذاری بر شما داشته‌اند.

نکات اساسی کتاب 

  • مردم شانس را با مهارت، احتمال را با یقین و باور را با دانش اشتباه می گیرند.
  • نقش تصادفی را در سرمایه گذاری و در زندگی روزمره بشناسید تا قربانی حماقت خرافی نشوید.
  • یک اتفاق تصادفی می تواند موفقیت احمق های خوش شانس را از بین ببرد.
  • تصادفی بودن گاهی به بقای کمترین تناسب منجر می شود.
  • برخی از معامله گران موفق مانند بازیکنان رولت روسی هستند. در ظاهر آنها نشانه هایی از ثروت دارند، اما اگر به بازی ادامه دهند، می توانند همه چیز را از دست بدهند.
  • در تخمین ارزش یک نتیجه، تاریخچه های جایگزین را در نظر بگیرید.
  • احتمال را با انتظار اشتباه نگیرید، که احتمال ضربدر بازده است.
  • عدم تقارن در امور مالی بسیار مهم است، زیرا رویدادهای نادر می توانند عواقب عمده ای داشته باشند.
  • استفاده از استقرا برای تعمیم تعدادی از موارد می تواند اشتباهاتی را به دلیل اثرات تصادفی ایجاد کند.
  • برای تنظیم تصادفی بودن در معاملات، از آمار و القاء برای انجام شرط‌بندی‌های تهاجمی استفاده کنید، اما نه برای خطرات یا قرار گرفتن در معرض خطر به دلیل خطر ضررهای بزرگ ناشی از رویدادهای تصادفی.


چکیده کتاب


زندگی تصادفی

شما باید نقش تصادفی را هم در تجارت و هم در زندگی روزمره درک کنید تا قربانی حماقت خرافی خود نشوید.

ثروت دو تاجر خیالی، نرو و جان را در نظر بگیرید:

  • نرو به عنوان یک معامله‌گر اختصاصی عمل می‌کند و سرمایه خود را برای سرمایه‌گذاری در بازارها استفاده می‌کند. او از سبک محافظه‌کارانه و ریسک‌گریز خود استفاده می‌کند، به این معنی که در تصمیم‌گیری‌هایش احتیاط می‌کند و سعی می‌کند ریسک را کاهش دهد. از این رو، درآمد نرو نسبت به بسیاری از معامله‌گران دیگر کمتر است. با توجه به استفاده از سبک محافظه‌کارانه، او احتمالاً در مواجهه با رویدادهای تصادفی کمتری قرار می‌گیرد و در نتیجه ثروتش به طور پایدار تر رشد می‌کند.
  • جان یک معامله‌گر با بازده بالا است که درآمد قابل توجهی نسبت به نرو دارد. اما در تابستان 1998، وقوع یک رویداد تصادفی باعث تغییر سریع در بازارها می‌شود و این باعث سقوط ثروت جان می‌شود. این نشان می‌دهد که جان، به دلیل بهره‌بردن از سبک بازده بالا و شاید ریسک‌پذیرتر، در مواجهه با رویدادهای تصادفی بیشتری قرار می‌گیرد و در نتیجه ثروتش تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

از این داستان می‌توان نتیجه گرفت که سبک محافظه‌کارانه و محتاطانه‌تر معمولاً می‌تواند مزایایی در برابر ریسک‌های بالقوه داشته باشد. این داستان نشان می‌دهد که نرو، با استفاده از سبک محافظه‌کارانه و جلوگیری از رفتن به سمت ریسک‌های بزرگ، از از دست دادن فرصت‌های تجارت و کسب درآمد جلوگیری کرده است. او به جای تلاش برای حداکثر سود، به جلوگیری از ضررهای بزرگ علاقه‌مند بوده است. همچنین، نرو به سرعت از معاملات خارج شده است و هرگز گزینه‌های غیرمجاز را نفروخته است. این نشان می‌دهد که او درک کرده است که خرید و فروش گزینه‌های غیرمجاز می‌تواند به مخاطرات بالقوه بزرگ منجر شود. این تصمیم‌گیری‌های محافظه‌کارانه و اخلاقی او باعث می‌شود که ضررهای او محدود باشد و در مواجهه با رویدادهای تصادفی ناخواسته، او به طور کلی در امان باشد.به علاوه، نرو به بازار صعودی و نزولی وابسته نبوده است. او از سبک معامله‌گری استفاده می‌کند که بر مبنای محافظه‌کاری و ریسک‌پذیری محدود است، بنابراین او نگرانی زیادی در مورد تغییرات بازار ندارد. این نشان می‌دهد که او تمرکز خود را بر روی مدیریت ریسک و حفظ سرمایه خود می‌گذارد و از اقدامات پرخطر خودداری می‌کند.در کل، داستان نرو نشان می‌دهد که معامله‌گرانی که با سبک محافظه‌کارانه و محتاطانه عمل می‌کنند، می‌توانند در مقابل ضررهای بزرگ ناشی از رویدادهای تصادفی و نوسانات بازار مقاومت کنند و بهترین نتیجه را برای سرمایه خود بدست آورند.

هرگز از یک تاجر نپرسید که آیا سودآور است یا خیر. شما به راحتی می توانید آن را در ژست و راه رفتن او ببینید.

درست است که احتمال تصادفی و شانس می‌توانند نیروی مخربی در هر کاری باشند و در برخی موارد می‌توانند به افرادی که از آنها بهره‌برداری می‌کنند، به نفع برگردند. برخی افراد ممکن است بدون داشتن تفکر و استراتژی خاصی، به دلیل شانس خوب خود به موفقیت برسند.
اگرچه احتمال تصادفی می‌تواند تأثیری در عملکرد و تفکر افراد داشته باشد، اما این تأثیر به هیچ وجه قاعده‌مند نیست و در همه موارد رخ نمی‌دهد. عملکرد و توانایی های رهبری بر تنوع عوامل تأثیرگذار مانند تجربه، مهارت‌ها، دانش و استراتژی های فردی بستگی دارد. همچنین، تأثیر سروتونین بر عملکرد شخصی در این مورد مورد بحث است. افزایش سروتونین ممکن است باعث افزایش انگیزه و خلق و خوی مثبت شود، اما این مسئله به طور کامل به تفکر و توانایی های رهبری یک فرد وابسته نیست و تأثیرات مختلفی در افراد ممکن است داشته باشد.
به علاوه، می‌توان از مثال‌های متعددی از افرادی که با استفاده از تفکر، استراتژی و تلاش فراوان به موفقیت دست یافته‌اند، استنباط کرد. این افراد معمولاً با تحلیل دقیق، برنامه‌ریزی مناسب و تعیین اهداف واقع‌گرا، به موفقیت رسیده‌اند. در نهایت، احتمال تصادفی ممکن است نقشی در زندگی و عملکرد ما داشته باشد، اما موفقیت بیشتر بر اساس تلاش، استراتژی و توانایی‌های فردی بنا شده است.

"یک دنیایی وجود دارد که من معتقدم در آن عادت اشتباه گرفتن شانس با مهارت بسیار رایج است - و آشکارترین - و آن دنیای تجارت است."

افراد موفق قدرتمندتر و مسلط تر به نظر می رسند، همانطور که رفتار یک حیوان به حیوانات دیگر در مورد تسلط او پیام می دهد. اما با یک جابجایی ثروت، می توان همه اینها را از بین برد.

اشتباهاتی که مردم مرتکب می شوند

متأسفانه اکثر مردم به تصادفی بودن توجه کافی نمی‌کنند. آنها تأثیرات تصادفی را به ندرت در نظر می‌گیرند و درک کمی از چگونگی تأثیر احتمال بر روی رویدادها دارند.

تصورات نادرست مردم را می‌توان با تمایز بین آنچه بسیاری از مردم معتقدند و واقعیت نشان می‌دهد، توجیه کرد:

  • آنها در اعتقاد دارند که موفقیت آنها به دلیل مهارت‌های فردی است، در حالی که در واقع خوش شانسی نقش مهمی در آن داشته است.
  • آنها فکر می‌کنند که یک رویداد خاص فقط به دلیل تصادفی بودن آن اتفاق می‌افتد.
  • آنها فقط به وجود احتمالات اکتفا می‌کنند و اطمینان را در جایی فرض می‌کنند.
  • آنها علم و اطمینان را با باورها و حدس‌های نادرست اشتباه می‌گیرند.
  • آنها باور دارند که واقعیت تنها در نظریه است، در حالی که تصادف قانونی است و پیش‌بینی‌ها پیش‌بینی می‌شوند.

"احمقانه است فکر کردن که یک بازار غیرمنطقی نمی‌تواند حتی بیشتر بی‌منطق شود."

این سردرگمی، زمانی که در بازار اعمال می‌شود، اغلب منجر به افرادی می‌شود که به دلیل اتفاقات تصادفی خارج از کنترل خودشان، به احمقی‌های خوش شانس مبدل می‌شوند. آنها خود را به عنوان سرمایه‌گذاران ماهر می‌پندارند. این نوع تصورات باعث می‌شود که مردم از نوسانات واقعی بازار چشم پوشی کنند و تنها بر بازدهی تمرکز کنند.

تاریخ های جایگزین

بعضی از معامله‌گران موفق مانند بازیکنان رولت روسی هستند. آنها نشانه‌های بیرونی ثروت را دارند، اما احتمال وجود دارد که در طولانی‌مدت ضرر و زیان بزرگی را تحمل کنند.

«مراقب فرد «تجارتگر» ولخرج باشید. گورستان بازارها به طور نامتناسبی با افراد خودخوانده «پایین» پر شده است.»

قطعا! مفهوم رولت روسی اغلب به عنوان یک استعاره برای توصیف موقعیت هایی استفاده می شود که در آن افراد ریسک هایی را با عواقب بالقوه شدید انجام می دهند. در بازی رولت روسی، یک گلوله در یک محفظه یک هفت تیر قرار می گیرد که سپس چرخانده می شود. شرکت کنندگان به نوبت تفنگ را به سمت سر خود نشانه رفته و ماشه را می کشند، با این امید که محفظه حاوی گلوله با لوله هماهنگ نباشد.
این قیاس نشان می دهد که افرادی که رفتارهای مخاطره آمیز انجام می دهند یا تصمیمات بی پروا می گیرند اساساً با زندگی یا ثروت خود بازی خطرناکی انجام می دهند. در حالی که نتیجه فوری ممکن است مطلوب به نظر برسد، زیرا نتیجه کشنده نادر است، واقعیت اساسی بدون تغییر باقی می ماند. مشابه یک بازی شانسی، احتمال یک نتیجه منفی، مانند ضرر مالی یا آسیب، ممکن است به طور قابل توجهی بیشتر از احتمالات ظاهری باشد.
جذابیت امنیت کاذب و تمرکز انتخابی بر دستاوردهای کوتاه مدت می تواند افراد را به نادیده گرفتن پیامدهای بالقوه بلندمدت سوق دهد. تشخیص خطرات ذاتی و در نظر گرفتن چشم انداز وسیع تری هنگام تصمیم گیری ضروری است، به جای گم شدن در توهم ایمنی ناشی از نتایج مطلوب گاه و بیگاه.

در واقعیت، خطرات پنهان هستند، در حالی که رولت روسی یک بازی کاملاً تعریف شده است. در نتیجه، ممکن است در حالی که در حال تولید ثروت خود هستید، متوجه نباشید که در حال انجام بازی هستید، بنابراین خطرات خود را از دست می دهید. شما به بازی ادامه می دهید، بدون اینکه پتانسیل باخت های بسیار زیاد را درک کنید.

این یک الگوی رایج در رفتار انسانی است که معمولاً به آن به عنوان "انکرینگ احتمال" یا "تمرکز بر نتیجه" اشاره می‌شود. انکرینگ احتمال به میزانی اشاره دارد که ما به نتیجه‌های مشخص و قابل ملاحظه تمرکز می‌کنیم و عواقب دیگر ممکن را نادیده می‌گیریم. این باعث می‌شود که ما از توجه به آنچه که در صورت انتخاب‌های متفاوت ممکن است رخ دهد، کاسته کنیم.

دلیل اصلی این رفتار این است که ما به طور طبیعی تمایل داریم بر اساس تجربه‌های گذشته و اطلاعات موجود، تصورات و پیش‌بینی‌های خود را شکل دهیم. از آنجا که نتایج مشخص و قابل ملاحظه به ما اطلاعات مستقیم‌تری ارائه می‌دهند، ما به سمت آنها جذب می‌شویم و ممکن است سایر نتایج ممکن را نادیده بگیریم. به طور مثال، در مواقعی که انتخاب بین دو گزینه وجود دارد، ممکن است ما بر روی نتیجه مطلوب تمرکز کنیم و خطرات و مشکلات محتمل را نادیده بگیریم. این باعث می‌شود تا تصمیماتمان تحت تأثیر انکرینگ احتمال قرار گیرند و احتمال اتفاقات منفی را کاسته یا از آن غافل شویم. برای ارتقای فرایند تصمیم‌گیری بهتر، مهم است که به طور دقیق به تمام جنبه‌ها و نتایج ممکن توجه کنیم و از تحلیل و بررسی موارد مختلف استفاده کنیم. همچنین، درک و قضاوت درست درباره احتمال و ریسک‌های مرتبط با هر گزینه نیز اهمیت دارد تا تصمیمات ما به صورت اصولی و با پایه‌های موثرتری اتخاذ شوند.

"روانشناسی تکاملی مدعی است که اظهارات فیزیکی از عملکرد یک فرد در زندگی، همانند وضعیت برتری یک حیوان، می‌تواند برای انتقال پیام مورد استفاده قرار گیرد: این باعث می‌شود برنده‌ها به آسانی قابل مشاهده باشند که این در انتخاب همسر بهره‌ور است."

درک احتمالات و توجه به تاریخچه‌های جایگزین در واقع بهبود فرایند تصمیم‌گیری است. اگرچه ممکن است مردم در درک دقیق احتمالات آماده نباشند، اما این نکته نمی‌تواند اهمیت تاریخچه‌های جایگزین را کاهش دهد. تاریخچه‌های جایگزین به ما کمک می‌کنند تا درک بهتری از نتایج ممکن و عواقب مختلف تصمیماتمان داشته باشیم. با بررسی تجربیات گذشته و نتایجی که در شرایط مشابه به وجود آمده‌اند، می‌توانیم احتمال رخداد یا عدم رخداد برخی اتفاقات را بهتر تخمین بزنیم.
علاوه بر این، در نظر گرفتن تاریخچه‌های جایگزین به ما کمک می‌کند تا از تأثیر تصادفات یا شانس‌های موقتی جلوگیری کنیم. اینکه یک بار خوشبختی ممکن است در یک شرایط خاص رخ داده باشد، نمی‌تواند به معنای اطمینان از رخداد آن در شرایط مشابه در آینده باشد. با بررسی تاریخچه‌های جایگزین، می‌توانیم بهتر بفهمیم که چه اتفاقاتی ممکن است در شرایط مشابه رخ داده باشد و بهترین تصمیم را بگیریم. در نهایت، توجه به تاریخچه‌های جایگزین به ما کمک می‌کند تا تصمیماتمان را بر اساس ارزیابی منطقی و کامل‌تری اتخاذ کنیم. اگرچه ممکن است درک دقیق احتمالات برای همه افراد آسان نباشد، اما با تجمیع داده‌ها و اطلاعات مربوطه و بررسی تاریخچه‌های جایگزین، می‌توانیم تصمیماتی را اتخاذ کنیم که بیشتر با تجربه و واقعیت سازگار باشند.

به طور کلی، حقایق ریاضی چندان معنی ندارند، به خصوص در فکر کردن به نتایج تصادفی. خرد متعارف این است که به دنبال توضیحات سریع و ساده "به طور خلاصه" بگردیم، به جای صرف وقت برای نگاه عمیق تر به آنچه واقعاً درست است.

"نمی‌توان یک عملکرد در هر زمینه‌ای (جنگ، سیاست، پزشکی، سرمایه‌گذاری) را بر اساس نتایج، بلکه بر اساس هزینه‌های آلترناتیوی (یعنی اگر تاریخ به شکل دیگری پیش می‌رفت)، ارزیابی کرد."

با استفاده از روش مونت کارلو می‌توانیم تحلیلی واقع‌بینانه‌تر از رویدادهای تاریخی تصادفی را ارائه دهیم. با شبیه‌سازی دنباله‌ای از رویدادهای تصادفی در یک چرخ رولت کامل، می‌توانیم مسیرهای متناوب در تاریخ را بررسی کنیم و ببینیم که در شرایط مختلف، چه نتایجی ممکن است رخ دهد. با این روش، می‌توانیم به طور واقع‌بینانه‌تری بررسی کنیم که در شرایط مختلف، احتمال دستیابی به غنی سازی یا نابودی چگونه تغییر می‌کند. با شبیه‌سازی بیشترین تعداد ممکن از دوره‌ها و تکرار آزمایش‌ها، می‌توانیم به تخمین‌های دقیق‌تری از احتمالات دستیابی به نتایج مختلف برسیم.

به عنوان مثال، با استفاده از مدل مونت کارلو می‌توانیم به تحلیل پتانسیل تصادفی عوامل مختلفی مانند رونق و رکود در بازارها، تصمیمات سیاسی، پیشرفت علم و فناوری و غیره بپردازیم. با شبیه‌سازی این عوامل و تحلیل مسیرهای متناوب، می‌توانیم به درک بهتری از مسیرها و احتمالات مربوط به غنی شدن و نابودی دست یابیم. با این حال، لازم به ذکر است که مونت کارلو تنها یکی از روش‌های تحلیلی است که در علم ریاضیات و آمار مورد استفاده قرار می‌گیرد و در مواردی ممکن است روش‌های دیگری نیز برای تحلیل و پیش‌بینی رویدادهای تصادفی مورد استفاده قرار بگیرند.


من مردم را در دو دسته قطبی می بینم: در یک افراط، کسانی که هرگز مفهوم تصادفی بودن را نمی پذیرند. از سوی دیگر، کسانی که توسط آن شکنجه می شوند.

استفاده از مدل مونت کارلو می‌تواند به ما کمک کند تا نحوه عملکرد معامله‌گران در شرایط مختلف را مورد بررسی قرار دهیم. با استفاده از مدل، می‌توانیم شبیه‌سازی‌های بسیاری را انجام داده و تحلیل‌هایی درباره عملکرد و رفتار معامله‌گران در شرایط مختلف ارائه کنیم.
می‌توانیم با استفاده از مدل مونت کارلو تحلیلی ارائه دهیم که به نظر می‌رسد:

  • معامله‌گران گاو نر در طول یک رالی ثروتمند معمولاً دارایی‌های بیشتری می‌خرند و قیمت‌ها را بالا می‌برند. با انتخاب تصادفی روند قیمت‌ها و تعداد دفعات خرید دارایی‌ها در طول رالی، می‌توانیم شبیه‌سازی کنیم که معامله‌گران گاو نر در طول این دوره قیمت را به بالا می‌برند تا زمانی که در نهایت شکست می‌خورند.
  • معامله‌گران نزولی به ندرت به رونق می‌رسند و ترجیح می‌دهند در رکود شرکت کنند. با شبیه‌سازی تصادفی و تعیین احتمال روند رکود و رونق در طول زمان، می‌توانیم تحلیلی ارائه دهیم که نشان دهد معامله‌گران نزولی در شرایط رکود شرکت می‌کنند و در شرایط رونق به ندرت فعالیت می‌کنند.
  • معامله‌گران گزینه‌ها بهترین قیمت‌ها را دارند زیرا در برابر انفجار تصادفی بیمه می‌خرند. با استفاده از مدل مونت کارلو و شبیه‌سازی تصادفی قیمت‌ها و انفجارهای مختلف، می‌توانیم تحلیل کنیم که معامله‌گران گزینه‌ها در مواجهه با انفجارهای تصادفی، از طریق خرید بیمه، بهترین قیمت‌ها را دارند.

مدل مونت کارلو این امکان را به ما می‌دهد تا به طور واقع‌بینانه‌تری از رفتار معامله‌گران در شرایط مختلف درک کنیم و تحلیل‌هایی ارائه دهیم که بر پایه شبیه‌سازی‌های تصادفی موثر باشند. البته، این مدل تنها یکی از روش‌های تحلیلی است که در مورد رفتار معامله‌گران بحث کردیم و در علم مالی و آمار مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای ارائه تحلیل‌های دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر، می‌توانید جزئیات بیشتری از معامله‌گران و شرایط مورد نظر را در نظر بگیرید و با استفاده از مدل مونت کارلو و شبیه‌سازی‌های بیشتر، نتایج دقیق‌تری بدست آورید.


بقای ضعف‌ترین

"Survival of the Least Fit" را می‌توان به صورت "بقای ضعف‌ترین" ترجمه کرد. این عبارت اصطلاحی است که در زمینه تکامل و زیست‌شناسی تکاملی استفاده می‌شود. در این مفهوم، ضعف‌ترین افراد یا حیوانات در یک جمعیت به دلیل عدم تطابق مناسب با محیط زیست یا ناتوانی در مواجهه با فشارهای انتخابی، به سختی بقا می‌کنند و احتمال بقا و تکثیر برای آن‌ها کمتر است. به عبارت دیگر، در این مفهوم، بقا و تکامل بیشتر به سود افراد قوی‌تر و تطابق بیشتر با محیط زیست است.

این مفهوم به تئوری داروین درباره "انتخاب طبیعی" و نقش آن در تکامل زندگی‌های زیستی مرتبط است. مفهوم "Survival of the Least Fit" معمولاً برعکس مفهوم "Survival of the Fittest" (بقای قوی‌ترین) استفاده می‌شود که به معنای بقا و تکامل افراد قوی‌تر و تطابق‌پذیرتر در مقابل فشارهای انتخابی است.

می‌توان برنامه‌های رایانه‌ای ایجاد کرد که با استفاده از انتخاب تصادفی عبارات و رابطه‌ها، جملاتی بی‌معنی و ظاهراً هنرمندانه بسازند که اغلب می‌توانند مردم را فریب دهند تا تصور کنند آنها متون ادبی یا فکری هستند. این روش به عنوان "گفتگوی گول‌زننده" شناخته می‌شود و در حوزه هوش مصنوعی و پردازش زبان طبیعی مورد مطالعه قرار گرفته است.

با استفاده از الگوریتم‌های تولید متن، می‌توان این برنامه‌ها را پیاده‌سازی کرد. به طور ساده، برنامه با استفاده از مدل زبانی مانند GPT (Generative Pre-trained Transformer) می‌تواند عبارات و رابطه‌های تصادفی تولید کند و جملات مرتبط را به هم مرتبط کند. با انتخاب تصادفی کلمات، ساختار جملات و ایده‌ها، ممکن است نتایجی تولید شود که در نگاه اول به نظر متون ادبی یا فکری بیاید. به هر حال، این نتایج تولید شده بیشتر به صورت تصادفی و بدون داشتن مفهوم و معنی واقعی هستند. برنامه‌هایی که از این الگوریتم‌ها استفاده می‌کنند، بیشتر جنبه سرگرمی و طنز را دارند و هدف آنها فریب دادن مردم نیست، بلکه ارائه متون بی‌معنی و ساختگی است که ممکن است در برخی مواقع به عنوان شوخی یا تمرین فنی مورد استفاده قرار گیرد.در این حوزه، مدل‌هایی مانند GPT-3 و GPT-4 توانایی تولید متون بی‌معنی و ظاهراً هنرمندانه را دارند. با این حال، باید توجه داشت که این متون تولید شده به تنهایی نمی‌توانند یک اثر ادبی یا فکری واقعی باشند و نیاز به تفسیر و ارزیابی انسانی دارند.

واقع گرایی می تواند تنبیه کننده باشد. شک احتمالی بدتر است. ادامه زندگی با عینک احتمالی دشوار است، زیرا انسان شروع به دیدن احمق های تصادفی در اطراف، در موقعیت های مختلف می کند - از نظر توهم ادراکی کسل کننده.

 برخی افراد ممکن است تمایل داشته باشند به ایده فریب تصادفی بودن روی بیاورند و آن را به عنوان مقابل تفکر منطقی و علمی استفاده کنند. این امر ممکن است به دلیل وجود رفتارهای غیرمنطقی در زندگی روزمره و حتی شخصی خود باشد.با این حال، در بازارها، اعتماد به تصمیمات غیرمنطقی و بدون اساس علمی می‌تواند به عواقب فاجعه‌آمیزی منجر شود. ممکن است در برخی موارد تصمیمات غیرمنطقی نتایج خوبی داشته باشند، اما این نتایج ممکن است به دلیل شانس یا تصادف باشد و نه به دلیل تفکر منطقی.

در مورد مثالی که ذکر کردید، معامله‌گری که ضرر زیادی در بازار داشته است، تصمیمی غیرمنطقی گرفته است. او امیدوار بود که بازار به سرعت به سمت مثبت تغییر جهت دهد، اما این اتفاق نیفتاد و ضرر زیادی را تحمل کرد. این نشان می‌دهد که رویکرد بدون تحلیل و بررسی دقیق و بر پایه تصادفی بودن ممکن است در بازارها به عواقب ناخوشایند منجر شود. با این حال، باید توجه داشت که تصمیمات غیرمنطقی همیشه مجازات نمی‌شوند و نتایج متفاوتی دارند. در برخی موارد، تصمیمات تصادفی ممکن است به نتایج موفقی منجر شوند. به علاوه، در برخی موارد، افرادی که به نظر می‌رسد تصمیمات غیرمنطقی می‌گیرند، ممکن است دانش، تجربه، یا شانس بالاتری داشته باشند و به صورت کلی به سود خوبی دست یابند.

بنابراین، هرچند که تصمیم‌گیری‌های تصادفی و غیرمنطقی در بازارها ممکن است به نتایج خوبی منجر شوند، اما معمولاً استفاده از تحلیل منطقی و اساس علمی در تصمیم‌گیری‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری مورد توصیه است. تحلیل دقیق و اطلاعات قابل اعتماد می‌توانند به شما در انتخاب‌های بهتر و بهبود عملکرد سرمایه‌گذاری کمک کنند.

"محققان مغز باور دارند که حقایق ریاضی برای ذهن ما کمتر معنی می‌دهند، به خصوص زمانی که به بررسی نتایج تصادفی می‌پردازیم. بیشتر نتایج در احتمالات به طور کامل با عقلانیت سازگار نیستند."

معامله‌گران ممکن است در مواقعی به فریب تصادفی بودن مبتلا شوند که:

  • صحت اعتقادات خود را در یک معیار اقتصادی یا آماری بیش از حد ارزیابی می‌کنند: آنها ممکن است به اشتباه فکر کنند که تمامی معاملات گذشته‌شان با معیارهای اقتصادی یا آماری مطابقت داشته است، اما این امر ممکن است به دلیل تصادفی بودن یا عوامل دیگر اتفاق افتاده باشد.
  • با موقعیت‌های ازدواج می‌کنند: این به معنای این است که آنها به شدت به قراردادهایی عقب نشینی می‌کنند و به طور نادرست فکر می‌کنند که با استفاده از الگوهای قدیمی و تصادفی، می‌توانند نتایج مثبتی را تکرار کنند.
  • فاقد یک برنامه بازی دقیق برای مقابله با ضررها هستند: آنها از عدم برنامه‌ریزی و عدم تدوین استراتژی‌های دقیق برای مدیریت ضررها رنج می‌برند و به جای آن، به صورت تصادفی و بدون برنامه عمل می‌کنند.
  • درگیر انکار می‌شوند: آنها از واقعیت‌های آشکاری که نشان دهنده تصادفی بودن نتایج است، عبور می‌کنند و سعی می‌کنند این واقعیت را نادیده بگیرند یا آن را رد کنند.

به طور کلی، فریب تصادفی بودن ممکن است زمانی رخ دهد که معامله‌گران با عدم توجه به واقعیت‌های تصادفی و تکرارپذیری نتایج، به صورت نادرست اعتقاد داشته باشند که موفقیت‌ها یا شکست‌هایشان صرفاً به علل تصادفی یا غیرقابل پیش‌بینی بوده‌اند.

عدم تقارن و القاء

افراد ممکن است در ارزیابی احتمالات، به طور اشتباه، احتمال را با بازدهی مرتبط بدانند. این اشتباه معمولاً به علت استفاده از منطق شهودی و تجربیاتی است که از محیط‌های متقارن و قابل پیش‌بینی به دست آمده‌اند.

در مورد محیط‌هایی مانند پرتاب سکه که تقارن دارند، افراد می‌توانند تجربیات خود را برای ارزیابی احتمالات استفاده کنند. در این حالت، اگر سکه را به طور متناوب بسیار بارها پرتاب کنند، احتمال ظاهر شدن رو پر یا خط به طور تقریباً یکسان خواهد بود و بازدهی متوقع نیز نیم به نیم است. از این رو، افراد ممکن است به طور نادرست این قاعده را به موارد دیگری که تقارن و قابل پیش‌بینی ندارند، اعمال کنند.با این حال، در واقعیت، بسیاری از موارد در زندگی و بازارها تقارن ندارند و احتمالات به صورت پیچیده‌تری عمل می‌کنند. در این موارد، ارزیابی دقیق احتمالات و بازدهی‌ها نیازمند استفاده از روش‌های ریاضی و آماری است که بر اساس تحلیل دقیق و داده‌های قابل اعتماد صورت می‌گیرد.

بنابراین، اشتباه اعتقاد به اینکه احتمال برابر است با بازدهی مربوطه و استفاده از تجربیات محیط‌های متقارن در مواردی که تقارن و قابل پیش‌بینی ندارند، می‌تواند به تصمیمات نادرست و نتایج ناخوشایند منجر شود. بهتر است در تحلیل احتمالات و بازدهی‌ها، از روش‌های علمی و ریاضی استفاده کرده و به داده‌ها و شواهد موجود توجه کنیم.

معامله گران بد نسبت به معامله گران خوب مزیت بقای کوتاه مدت و میان مدت دارند.

بازارهای مالی، تفاوت‌های جزئی می‌توانند تاثیرگذار باشند و بازدهی یا ضرر احتمالی را تعیین کنند. در واقع، تحلیل بازارهای مالی بسیار پیچیده است و در آن عوامل متعددی مانند تغییرات قیمت، نرخ بهره، فعالیت اقتصادی و رویدادهای جهانی تأثیر می‌گذارند.

استفاده از کلماتی مانند "صعودی" و "نزولی" در توصیف بازارها ممکن است گمراه‌کننده باشد، زیرا آنها نمی‌توانند دقیقاً احتمال را مشخص کنند. این اصطلاحات به تغییرات دسته‌ای در بازار اشاره می‌کنند، اما نمی‌توانند اطلاعات دقیقی درباره میزان و شدت این تغییرات ارائه دهند. 

درست است که در بسیاری از رشته‌ها، مثل علوم طبیعی، تقارن مهمی نیست و می‌توان به تفاوت‌های جزئی بین موارد مختلف بی‌توجه شد. اما در زمینه امور مالی، تقارن و عدم تقارن اهمیت بسیاری دارند، زیرا موفقیت و شکست در این حوزه به طور مستقیم به ریسک و عدم قطعیت مرتبط است. در بازارهای مالی، رویدادهای نادر می‌توانند پیامدهای بزرگی را به همراه داشته باشند. این رویدادها می‌توانند باعث تغییرات قابل توجهی در قیمت‌ها، بازدهی‌ها و روند بازار شوند. به عنوان مثال، یک خبر مهم، تغییرات سیاسی، تحریم‌های اقتصادی یا رویدادهای طبیعی ممکن است تأثیر قابل توجهی در بازارهای مالی داشته باشند و باعث تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره در بازارها شوند. 

گاهی اوقات آمارها نمی‌توانند به درستی رویدادهای نادر را تشخیص دهند، زیرا فرمول‌های آماری پیچیده می‌شوند و به راحتی شکست می‌خورند وقتی با توزیع‌هایی که تقارن ندارند سروکار دارند.
بنابراین، شما باید یا اقدام به یافتن اندازه‌گیری‌های پیش‌بینی دقیق‌تر کنید یا ارزیابی‌های خود را محدود کنید تا در شرایطی که بتوانید به طور مستقل از تکرار رویدادهای نادر، قضاوت کنید.
استنتاج و استدلال نیز به وسیله تصادف پیچیده می‌شوند، اما با این حال، آنها ابزارهای بسیار مفیدی در شرط‌بندی‌هایی هستند که امیدواریم با شرط‌بندی‌های جسورانه بزرگ ببریم. با این حال، تلاش نکنید که در مدیریت ریسک و بروزرسانی، استنتاج و استدلال را استفاده کنید، زیرا یک رویداد تصادفی واحد می‌تواند سقوط شما را نشانه‌گشایی کند.

زندگی با تصادفات

هنگامی که نقش مهمی را که تصادفی بودن در زندگی ما و بازارهای ما ایفا می کند، تشخیص دادید و درک کردید، این سه توصیه ساده را برای بهبود عملکرد خود دنبال کنید:

اولین توصیه:
استفاده از نمونه‌های بسیار قابل مشاهده موفقیت برای اثبات یک موضوع ممکن است نادرست باشد، زیرا ممکن است شما شکست‌ها را نادیده بگیرید. این توصیه ممکن است به اشتباه منجر شود، زیرا باید به طور کامل و جامع به اطلاعات موجود در نظر بگیرید و از داده‌های متعدد و متنوع استفاده کنید تا تصمیم‌گیری صحیحی انجام دهید.

دومین توصیه:
سوگیری بقا به معنای ایجاد اعتبار زیادی برای بازماندگان مالی نیست. این توصیه مرتبط با مدیریت ریسک است. ممکن است در برخی موارد، به دلیل شکست‌های متعدد، بتوانید از افرادی که موفق شده‌اند الگو بگیرید، اما همچنین باید به خطرات مرتبط با این رویکرد نیز توجه کنید. تنوع سرمایه‌گذاری و تعیین محدودیت‌هایی برای سرمایه‌گذاری می‌توانند به شما در کاهش ریسک و افزایش احتمال موفقیت کمک کنند.

سومین توصیه:
تخمین و پیش‌بینی نیستند که به تنهایی اهمیت دارند، بلکه اعتماد به سطح صحت آنها نیز مهم است. درست است که در مواجهه با عدم قطعیت، ممکن است پیش‌بینی دقیق را نتوانید انجام دهید. اما همچنین باید از ابزارهای تحلیلی و مدیریت ریسک استفاده کنید تا بهترین تصمیم‌ها را بگیرید و در میانه راه، اصلاحات لازم را انجام دهید.

به همین ترتیب، فعالیت خود را در بازار بیشتر بر اساس میزان خطایی که مایل به انجام آن هستید و کمتر در مورد اینکه فکر می‌کنید بازار به کجا می‌رود هدایت کنید.

درباره نویسنده

نسیم نیکلاس طالب (Nassim Nicholas Taleb) نویسنده، دانشمند و تاجر سابق برجسته‌ای است که کمک‌های قابل توجهی به حوزه تحلیل ریسک و عدم قطعیت کرده است. او در اول اکتبر 1960 در امیون، لبنان به دنیا آمد. طالب مدرک کارشناسی خود را در ریاضیات از دانشگاه پاریس گرفت و بعداً MBA خود را از مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا اخذ کرد.
کار طالب بر درک تأثیر رویدادهای بسیار نامحتمل یا آنچه او «رویدادهای قوی سیاه» می‌نامد که تأثیر نامتناسبی بر جامعه و بازارهای مالی دارند، متمرکز است. او استدلال می‌کند که مدل‌های آماری سنتی و تکنیک‌های مدیریت ریسک اغلب از حساب کردن این رویدادهای نادر اما تأثیرگذار ناتوانند.
یکی از کتاب‌های تأثیرگذار او، «فریب خورده توسط تصادف: نقش پنهان شانس در زندگی و بازارها» که در سال 2001 منتشر شد، نقش شانس و تصادف در تصمیم‌گیری را بررسی می‌کند. در این کتاب، طالب توهم کنترل را به چالش می‌کشد و اهمیت شناخت نقش شانس در زندگی‌مان را برجسته می‌کند.
یکی دیگر از آثار قابل توجه طالب «قوی سیاه: تأثیر بسیار نامحتمل» است که در سال 2007 منتشر شد. در این کتاب، او به طور عمیق‌تر به مفهوم رویدادهای قوی سیاه می‌پردازد و تبعات آن را برای حوزه‌های مختلف از جمله مالی، اقتصاد و تاریخ بحث می‌کند. طالب استدلال می‌کند که جامعه باید برای این رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی آماده‌تر باشد و استراتژی‌های محکمی برای کاهش پیامدهای منفی آنها تدوین کند.
سبک نوشتاری طالب با طنز تیزش، شکاکیت نسبت به مقامات و تأکید بر عملی بودن مشخص می‌شود. او خوانندگان را تشویق می‌کند تا باورهای رایج را زیر سؤال ببرند و خرد متعارف را به چالش بکشند. ایده‌های او محبوبیت قابل توجهی کسب کرده و تأثیر عمیقی بر حوزه‌هایی مانند مالی، اقتصاد و مدیریت ریسک داشته‌اند.
علاوه بر نوشتن، طالب به عنوان یک معامله‌گر مشتقات و در موقعیت‌های مختلف در مؤسسات مالی کار کرده است. او همچنین به عنوان استاد در چندین دانشگاه معتبر خدمت کرده و تخصص خود در زمینه ریسک و عدم قطعیت را با دانشجویان و محققان به اشتراک گذاشته است. نسیم نیکلاس طالب با کمک به درک ریسک، عدم قطعیت و تأثیر رویدادهای نادر، چهره‌ای برجسته در حوزه‌های مالی، اقتصاد و تصمیم‌گیری شده است. ایده‌های برانگیزنده او همچنان بحث‌ها را تحریک می‌کند و نحوه نگرش و مدیریت ما نسبت به ریسک در زندگی و جامعه را شکل می‌دهد.