کارآفرینی یک مفهوم قدیمی نیست. دانشمندان تنها پس از جنگ جهانی دوم، هنگامی که بر مشکلات توسعه جهان سوم تمرکز کردند، به اهمیت آن توجه کردند. محققان اذعان داشتند که مشکلات توسعه در جهان سوم بیشتر غیراقتصادی است تا اقتصادی.

کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین سرعت توسعه آهسته ای داشتند و مهم ترین دلیل این وضعیت، عرضه کند کارآفرینی در این جوامع به دلیل طرز فکر سنتی و سرعت ناکافی نوسازی بود. کارآفرینی مرکزی برای توسعه صنعتی و اساساً یک واقعیت جامعه‌شناختی است زیرا تنها در یک محیط اجتماعی-فرهنگی مساعد ظهور و توسعه می‌یابد.

گونار میردال از نیاز به جهت‌گیری مجدد رویکرد مرسوم و توسعه رویکرد جامعه‌شناختی حمایت کرد. تجارب توسعه پس از جنگ جهانی که از کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین آموخته شد، دانشمندان جریان های مختلف علوم اجتماعی را وادار کرد تا بپذیرند که مشکلات توسعه در این کشورها اساساً غیراقتصادی است و آنها را به اشتراک گذاشت پلت فرم مشترک برای پیشبرد مطالعه جامعه شناسی اقتصادی، که پایه و اساس آن خیلی زودتر توسط ماکس وبر گذاشته شد.

اقتصاد کلاسیک هیچ فضایی را برای کارآفرینی به عنوان یک عامل حیاتی در توسعه فراهم نمی کرد. اقتصاددانان آمریکایی ورودی توانایی کارآفرینی برای تضمین توسعه شرکت های بزرگ در ایالات متحده را تشخیص دادند. تمایز واضحی بین کارآفرین و سرمایه دار وجود دارد. یک کارآفرین ممکن است یک سرمایه‌دار نیز باشد، اما یک سرمایه‌دار ممکن است لزوماً کارآفرین نباشد.